یکشنبه صبح نوبت اولین جلسه ی روانکاوی بود.

مامان با کردن جفت پاهاش تو کفش که الا و بلا باید بابا ببردت یه کم پی پی کرد تو اعصابم. فکر کنم بابا همه چیزو بهش گفته. روزی صد بار میگه قرصاتو خوردی؟ یا میپرسه دکتر بهت چی گفت؟؟ بعد من میگم گفت به مامانت سلام منو برسون بعد فحشم میده بعد میگه نگفت خاک تو سرت که انقدر حرص میخوری؟ آقا مامان یه روز داشت جگر به سیخ میکشید من گفتم جای همسر خالی عاشق جگره. از اون روز دارم فحش میخورم که چرا به فکر اونم و بیخیال نیستم :/

جلسه اولمون خیلی خوب پیش رفت. آخر جلسه خودمو دیدم که اشکام میخوان بچکن و دستام میلرزن و دکتر رو دیدم که با چشمای متعجبش بهم خیره شده و دعوتم میکنه ادامه ندم.گفت خیلی مسایل مختلفی برام گفتی که برای هرکدومش باید وقت جدا بذاریم و خیلی با کودکی کار داریم.

ولی گفت تو خیلی عالی ارتباط برقرار کردی و قشنگ حرف زدی و مسایلو باز کردی که این عالیه.

وقتی بیرون اومدم احساس سبکی داشتم و برای بار چندم از اینکه تو این مسیرم خدا رو شکر کردم.

بعد رفتم برای خودم یه گلدون پامچال جایزه خریدم و یه دسته گل فرزیا برای خواهرزاده ام.

خواهرزاده ام هنرمنده و یکشنبه افتتاحیه نمایشگاهشون بود. اگه دنبال کسی بودید چهره تون رو طراحی کنه میتونید بهش سفارش بدید. 

اونجا عالی بود و من از دیدن نقاشیای عالی کلی لذت بردم.

بعدش صاحبخونه و شوهرش رفتیم دو تا گلخونه و دویست هزار تومن گل خریدم که بهارو بیارم خونه.

تا اینجاش همه چی عالی بود اما یهو دیدم دماغ جوجه تا لبش چکیده پایین و تب داره.

دیگه شب تا صبحش نتونستم بخوابم.

گریه و چند بار استفراغ و جدا کردن رویه ی بالش و تشکی که کثیف شده بود و حداقل ده بار تقاضای آب نوشیدنش و

تمام دوشنبه هم به همین منوال گذشت. فکر کن آغوشِ من امن ترین جای دنیا باشه براش. ای خدا قند تو دلم آب میشه خوب.

دوشنبه کلا پرستارش بودم. هیچی هیچی از صبح نخورد. یهو شبش هم سیب خورد هم پرتقال هم موز هم دو تا سفیده تخم مرغ آب پز هم یه عالمه میرزا قاسمی و خلاصه کم نذاشت

ساعت ده و نیم هم کاملا خواب بود و روزمون همینقدر راحت تموم شد تا منم استراحت خودمو داشته باشم.

هرچند که من نشستم کمی شماره دوزی کردم بعدش خوابیدم.

سه شنبه جوجه همچنان تب داشت اما هم غذا میخورد هم بازی میکرد. برای نهار آبجیم گفت غذامو ببرم همونجا دور هم بخوریم.رفتم. اما نتونستم بمونم یهو عین چِلا باز هر چی غذا برده بودم برداشتم و برگشتم خونه.خوب دلم خونه و خلوتشو میخواست. بیچاره هاج و واج به برگشتن من زل زده بود :/

 سه شنبه تا عصر خراب بودم. بی حوصله آشپزی کردم،بی حوصله جوجه رو خوابوندم،بی حوصله همه کارامو کردم از اون روزا بود نمیتونستم با خودم کنار بیام که این منم. منم که برق از چشمام رفته. منم که لبخندم تو آینه پیدا نیست. یه کم که خودخوری کردم رفتم کنار جوجه دراز کشیدم و خوابم برد.

بیدار که شدیم انقدر بازی کردیم که منم سرحال شدم.از این سر تا اون سر خونه دویدیم.عقبکی میدویدیم.با هم چرخیدیم.قایم باشک بازی کردیم.بعد حلقه مو میکرد تو انگشتم و من میگفتم گیلی گیلی گیلی اون غش میکرد و هزار بار حلقه انداخت تو انگشتام. کلا نور امیدم جوجه است. عشق از ناحیه ی مادر بودنمه که هنوز تو قلبم میجوشه عشق منظورم اون حس عجیبیه که منو سرپا میکنه،که چشمامو نمناک میکنه در حالیکه همزمان تو قلبم شور و شادیه.

همسر رو هم دوست دارم اما حسم بهش، بهم انگیزه ای نمیده. نقطه ی قوتم نیست. 

امروز خودم احساس مریضی کردم با گلو درد و بدن درد باز اومدم خونه ی مامان ولی بساط شماره دوزیم رو آوردم.  کار مشتریم آماده است. وای انقدر قشنگ شده که خدا میدونه. فقط مونده قابش برای پنج اسفند که تولد خواهرزادمه، میخوام برای اونم یه طرح بزنم.

امروز دومین روزی بود که بعد ظهر با جوجه خوابیدم .یک ساعت و نیم. و حال داد خیلی حال داد. من کلا اهل خواب روز نیستم و دلمم نمیخواد اهلش بشم.نمیخوام یه عالمه ساعت از زندگیمو تو خواب باشم.اما واقعا این روزها احساس احتیاج به استراحت داشتم و خوشحالم که خوابیدم.

سفر تو راهه. دیدن و بوسیدن و دور همی با دوستام تو راهه عروسی فرفر تو راهه.

خدا رو شکر.


*این روزها خیلی این جمله ها رو میشنوم. واااای فلانی پیش روان پزشک چرا میری؟ چرا قرص میخوری؟ چرا خودت تلاش نمیکنی حال خودتو خوب کنی؟ بابا بزن برقص بگرد. شاد باش. 

چقدر دچار عصبانیت و دلخوری شدم از حرف دیگرانی که اصلا نمیدونن من به چه مرزی از بحران رسیده بودم که تصمیم گرفتم اینهمه از وقت و پولمو برای این کار هزینه کنم. و چقدر با گفتن اینکه قرص که کاری نمیکنه جز اینکه وابسته ات کنه ته دل منو خالی کردن. چقدر داستان شنیدم از آدما درمورد مراجعه به روانشناس و خوب نشدن حالشون. از امروز تصمیم میگیرم عصبی نشم بخاطر این حرفها. 

شما چی؟؟ این روزها شنیدن چه جمله هایی عصبانی یا ناراحتتون کرده؟؟


مشخصات

آخرین جستجو ها